نمونه هایی از حمله شیطان از راست
نفاق
هیچ عامل مخالفی، بیشتر از عواملی که از صور مقدس وارد عمل شدند، به اسلام ضربه وارد نکرده اند. هر گاه دشمن با چهره های حرام و کفرآمیز حمله نموده، شکست خورده است. اما همواره در لباس نفاق موفق بوده است. امیرالمومنین علیه السلام، چهره درخشان و همیشه پیروز تاریخ اسلام، بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله از سوی کسانی ضربه بیشتری خوردند که با لباس مقدسات وارد شدند. در افرادی مانند طلحه و زبیر، سابقه دینی، صحابی بودن و عبادات زیادشان کمکی به آنها نکرد. چرا که حرص، حسادت و عجب کورشان کرده و تا آنجا گمراهشان نمود که به دشمنی با امامشان برخاسته و بر پیکره اسلام خنجرها زدند. امام حسن و امام حسین علیهم السلام نیز توسط دشمنانی که ظاهر مقدس داشتند به شهادت رسیدند. به عنوان مثال، ابن سعد در کربلا نماز جماعت به پا کرد و هنگامی که تیر می انداخت گفت؛ در قیامت شهادت بدهید که من اولین تیر را انداختم. بعد از امام خمینی نیز، افراد بسیاری کینه های خود را بروز دادند. جامعه ما بیشتر از جانب موجهین ساده لوح دچار مشکل شد که با چهره های مقدس عمل کردند. امام علی علیه السلام فرمودند: حق با آرامش نازل می شود مراقب باش در شناختن حق، افراد را ملاک قرار ندهید.
نه اجتهاد، نه روحانیت و نه مرجعیت هیچ کدام تقدس نمی آورند. حتی می توانند علیه حق استخدام شوند. هوشیار باشید حق را بشناسید تا بی دین نشوید.
وسواس
وسواس تحریف اندازه هاست، که از مسایل سطحی آغاز شده و به تدریج به حیطه اخلاق و حتی اعتقادات انسان نفوذ می کند.
پذیرش وسواس به یقین عبودیت شیطان است. و این بدان معناست که ما با پذیرش وسواس از ولایت خدا و اندازه ها و حدود شرعی که برایمان تعیین نموده است، خارج شده و حدود تعیین شده توسط شیطان را پذیرفته ایم. پس می توان اینگونه گفت که وسواس نوعی بی ادبی و جسارت به پروردگار محسوب شده و مساوی با ظلم به نفس خویش است؛ "و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه"... سوره طلاق، آیه 24 کسی که از اندازه های الهی خارج شود به خودش ظلم کرده است. هدف از طهارت و وضو و... تقرب به خداوند است، اما شیطان با تغییر چهارچوبهای آنها، ما را وادار به برپا داشتن نمازی می کند که خودش می پسندد. وسواس عاملی مهم در ایجاد دین زدگی به شمار میرود. شخصی که مبتلا به وسواس است بعد مدتی خسته شده و عباداتش را رها می کند. و این دقیقا تحقق همان هدفی است که شیطان دنبال می کرده است.
یادمان باشد که وسواس تنها در حدود احکام شرعی و مسائل ظاهری اتفاق نمی افتد. عرفان و فقه هم علومی ریاضی اما باطنی هستند. زمانی که وسواس بتواند به محدوده ظواهر نفوذ کند بندریج ریاضیات روح و باطن انسان را نیز به هم ریخته و در اخلاقیات و اعتقادات هم رسوخ میکند.مباحث شکیات در رساله برای جلوگیری از ابتلا به وسواس است. یقین بدانیم؛ مقدساتی که به حیثیت انسانی لطمه وارد کنند، هرگز در پیشگاه خداوند مقدس نخواهند بود.
نمونه هایی از تغییر در حدود الهی
گاهی شیطان، مستحباتی را به ما تحمیل نموده و واجبات را از ما می گیرد. میدانیم، مستحبی که به واجب لطمه بزند، حرام است. در این موارد، فرد در قالب احترام به خداوند معصیت می کند. به مثالهای زیر توجه کنید؛
1- با اینکه روزه برایش ضرر دارد روزه می گیرد.
2- طبق احکام ، وقتی نمی تواند لباس نجس را عوض کند و وضو بگیرد، می تواند با همان لباس نماز بخواند. اما ترجیح میدهد در آن حالت نماز نخواند. اصطلاح "به دلم نمی چسبد" از تلقینات شیطان در این موارد است.
3- جایی که باید یکبار آب بریزد، دو بار می ریزد، تا طهارت بیشتری داشته باشد.
4- قنوتش را در نماز جماعت بسیار طول می دهد و نمی تواند به رکوع برسد. در صورتیکه اگر آنقدر طول بدهد که در دو رکن از امام عقب بیافتد، نمازش باطل است.
5- در شب جمعه برای عبادات مستحبی مثل دعای کمیل و... بیدار می ماند درحالیکه میداند کم خوابی اش موجب قضا شدن نماز صبحش می شود.
6- در احکام داریم که اگر برای نماز صبح وقت وضو نداشتید، تیمم کنید. اما شیطان القا می کند که باید حتماً وضو بگیری، اینجوری به دلت نمی چسبد.
7- مجازاتهایی در اسلام برای گناهانی از قبیل زنا و قتل و... با شرایط ویژه ای آمده است، شیطان القا می کند که این مجازاتها خشن بوده و انسانی نیستند. با همین دلایل واهی نیز برخی را وادار می کند که علیه احکام الهی قضاوت کنند. آیا رحمت این گروه به انسانها از رحمت خداوند بیشتر است؟ آیااین بی رحمی است که پزشکی برای جلوگیری از سرایت بیماری به بخش های دیگر بدن ، مجبور به قطع عضوی از اعضای بدن می گردد؟
رعایت اعتدال در همه جوانب زندگی تا حد زیادی انسان را از این بیماری در امان میدارد. باید مراقب بود تا در مقدسات هم جلوتر از دین حرکت نکرد. که این جلو افتادنها انحراف، و عقب ماندنها هلاکت است. تعبد یعنی رعایت همان حدی که خداوند دستور داده است.
هدف از رعایت اندازه ها
در دین مبین اسلام، شناخت علم اندازه ها قبل از هر حرکتی، بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. این علم، در اخلاق، احکام، عقائد و ... مانند فرمولهای ریاضی، عمل می کند، تا انسان بتواند با رعایت این نسبتها و اندازه ها، انتخابها و رفتارهای خود را با شرایط زیستی آخرت متناسب نموده و در همین دنیا که قابلیت رحمی برای آخرت دارد، تمام آنچه را که برای یک زندگی ابدی لازم است را کسب نماید.
یاد بگیریم که؛ خودمان را با اندازه ها و استانداردهای بهشت تربیت کنیم، تا انشاالله بعد از تولدی مبارک به آخرت، بتوانیم از موهبتهای بهشتی، بهره برداری کنیم. بهتر است بدانیم که عذاب جهنم نیز چیزی جز، عدم تطبیق نفس انسان با بهشت و عدم توانایی از بهره برداری از نعمتهای آن نیست.
هدف از دستورات دین آن است که بتوانیم روی دلمان پا گذاشته و به طبیعتمان، نه بگوییم. مهم نیست که کدام عمل صالح را انجام دهیم، مهم آن است که با این عمل، شدنی صورت گرفته و شرطی از شرایط بهشت را کسب کرده باشیم. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: امت من در قیامت به صورت ده حیوان محشور می شوند، چرا که مسلمانی آنها تنها اکتفا به صور مقدس بوده و حرکت سازنده و استانداردی مطابق با شرایط آخرت نداشتند. با هر بار تسلیم شدن در برابر دستورات خداوند، به او شبیه تر و نزدیکتر می شویم. انسانهای تنبل، متکبر اند و اینطور می پسندند که کسی با آنها کاری نداشته و هیچ دستوری متوجهشان نگردد. راحت طلبی از آرزوهای بخش طبیعی انسان است درحالیکه فطرت چیزی جز حرکت نمی طلبد. در آزمونهایی که با حقیقت کشمکش میان فطرت و طبیعت اتفاق می افتد، می توان دریافت که رشدمان در حرکت به سمت خداوند، کاذب یا حقیقی بوده است.
آموزش اندازه ها
آموزش دین، همان آموزش اندازه هاست و آموختن آن در ابتدا و یاد دادن آن به دیگران در مرحله بعد بسیار پراهمیت و کلیدیست. اما مهم آن است که خطوط قرمزی را که محدوده حرکتهای آخرتی ما را تعیین میکنند، شناخته و هرگز در طی مسیر، از آنها خارج نشویم.اگر نتوانیم در عباداتمان حدود والدین را رعایت نماییم، حتی با حجم کثیری از عبادات نیز از آغوش بهشت سقط خواهیم شد.
نظام دنیا، نظام قضا و قدر است. هر عملی که انجام پذیرد، نتایج خود را به دنبال خواهد داشت. قران نور است اما اگر نتوانیم نفسمان را با معیارهای آن تنظیم کنیم، نه تنها رشدمان نمیدهد، بلکه ممکن است توسط آن گمراه شویم. به همین دلیل ما موظفیم تمام عوامل سرنوشت ساز زندگیمان از قبیل ازدواج، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل و... را با نظام ابدی حاکم بر بهشت تنظیم کرده و دائماً با خطرات راه مبارزه کنیم.
شیطان؛ تولید کننده فکر
پروردگار بزرگ در قرآن می فرمایند:
...انَ کَید الشیطان کان ضَعیفا. سوره نساء، آیه 76
... قطعا نیرنگ شیطان سست و ضعیف است.
عملکرد شیطان در انسان تنها از راه تولید فکر بوده و هیچ تسلط دیگری بر انسان ندارد، تا جایی که قرآن نیرنگهای او را بسیار ضعیف معرفی می نماید.
افکار تولید شده توسط شیطان مانند یک ویروس وارد ذهن آدمی شده و دائماً او را در مقابل مشکلات و برخوردهای گوناگون عصبی و ضعیف می نماید.
باید بدانیم درست در همان نقاطی که در ایمان، اعتقاد، اخلاق و... ضعف داریم، در مقابلش شکست خواهیم خورد، چرا که صلاح مان در این مواقع ضعیف بوده و در واقع مکانیزم دفاعی محکمی در برابر حملاتش نداریم. به این ترتیب هرگز نمی توانیم خویشتن داری نموده و بالعکس تمام ناراحتی ها و اضطراب هایمان را سریعاً به دیگران منتقل خواهیم کرد. بنابراین بسیار روشن است که در پرتو نور ایمان، دلها به قدرت و آرامش رسیده و بی هیچ دردسر و تلاش مضاعفی با افکار شیطانی مبارزه خواهند کرد. فقط کافی است که به آغوش رب العالمین پناه ببریم؛
و اما ینزغنک من الشیطان نزغ، فاستعذ بالله، انه سمیع علیم. سوره اعراف، (آیه 200)و اگر از شیطان وسوسه ای تو را برانگیخت، به خداوند پناه ببر، که بی شک او شنوای داناست.
شیطان شناسی از دیدگاه امیرالمومنین
حضرت علی علیه السلام در یکی از خطبه هایش ما را با روانشناسی این دشمن آشکار، آشنامی کند؛
خداوند فرشتگان و ابلیس را با آفرینش انسان که در ظاهر از آنها پایینتر اما با حقیقتی بسیار والاتر آفریده شد، آزمود. فرشتگان به محض آگاهی از باطن والای انسان در برابر او و به فرمان خداوند سجده نمودند . اما ابلیس به ساختار ظاهری خویش که قوی تر از انسان بود،توجه کرده و از سجده کردن سر باز زد. خداوند می توانست انسان را با هیبتی خاص بیافریند که همه در مقابل او به سجده بیفتند. اما این گونه از آفرینش را برای آزمودن فرشتگان و ابلیس برگزید. فرشتگان به محض دریافت فرمان از خداوند تسلیم شدند، چرا که به یقین میدانستند او خالق کل شی بوده، حکیم و علیم مطلق است و هرگز دستوری لغو و بیهوده نمیدهد. اما ابلیس گرفتار شخصیتی وهمی از خویش بود که برای خود تجسم می نمود.
... و فراموش نکنیم که؛
داستان فرمان خداوند بر سجده در برابر حقیقت انسان، هنوز هم ادامه دارد... در وجود همه ما تکبرهای شیطانی وجود دارد. همیشه فرشته ای با ماست که دائماً ما را به سجده در برابر خداوند (مقاومت نکردن در برابر دستورات خداوند) دعوت میکند و دیگری با توجیهات مختلف از سجده بازمان می دارد. و این آزمونیست برای ما؛ که ثابت کنیم که هستیم؟ درگیر ظاهریم یا باطن؟ همه ما در زندگی خود، بسیار با مصادیق این آزمون برخورد نموده و خواهیم نمود. جاهایی که باید فروتنی کنیم، بشکنیم تا رشد پیدا کرده و مانند خدا شویم، قوه واهمه بر عقلمان مسلط شده و خود را آنگونه تفسیر میکنیم که نیستیم. و همین ما را از پیروز شدن در آزمون خدا باز میدارد.
خداوند بندگانش را به پاره ای از دستوراتش آزموده که به اصل و ریشه آن جاهل اند. شیرینی اطاعت در آن است که انسان، باطن و فلسفه اش را نمیداند، اما اطاعت نموده و به پروردگارش اعتماد می کند. خمس، زکات، رعایت حقوق زن و مرد، جهاد، روزه و ... آزمونهای زندگی ما هستند که کبر و بزرگ منشی را از وجودمان می زدایند. اگر مقاوت های بی منطق و تعصب آلود از ضمیرمان خذف شوند، به سرعت به خداوند شبیه خواهیم شد.
زینت های شیطان
شیطان ابتدا انسان را گرفتار زینت نموده و بعد گمراهش می کند. او سعی دارد در لباسی به ما شبیه خون زند که به آن علاقه و تمایل داریم. اگر حریم دلمان را باز گذاشته و بر تعداد علایق و تمایلات دنیایی خود بیفزاییم، کار را برای او آسان تر نموده ایم. هر کس گرفتار زینتی مخصوص میگردد که کاملاً با تمایلات درونی اش سازگار است؛ پست و مقام، ثروت، علم، سیاست، زینتهای عقیدتی و فکری و.... گاهی آنقدر افکار باطل را زینت داده و گناه را زیبا جلوه میدهد که انسان نمی تواند از آن بگذرد. برخی را با آرزوهایشان به دنبال خودمی کشاند تا از هدف حقیقی زندگی باز مانده و مشغول شهواتشان شوند.
گاهی تفکری را القا می کند که نود و پنج در صدش الهی و 5 در صدش باطل است. صرف اینکه اندیشه ای بوی حق و اسلام را بدهد اما هدفی اصیل را دنبال نکند، معتبر نیست. گاهی شیطان هزار حرف حق و راه را به کار می گیرد تا بتواند در آخر یک فکر باطل را تحمیل کند. مانند کسانی که نماز بسیار میخواندند و یا خدمات بسیاری داشتند، اما سر از حمایت از معاویه درآوردند.
هوشیار باشیم که توصیه های خالقمان را جدی بگیریم. ما تنها با اتکاء به عقلمان هرگز نمی توانیم مسیر را سالم طی کنیم، بلکه برای دفع همه خطرات، به رعایت دستورات خداوند و حمایت متخصصین معصومی که از سوی او برگزیده شدند نیازمندیم.
القائات شیطانی
ابلیس به معنای مایوس شدن 15 بار در قرآن تکرار شده است. شیطان از درگاه خداوند رانده و مایوس شد و تمام تلاشش نیز مایوس نمودن پیروانش از رحمت خداوند است. از همین روست که او را ابلیس خواندند. کلمه شیطان نیز در لغت به معنای دور شونده است. آگاه باشیم که همه افکاری را که به ذهنمان می رسد، به خودمان نسبت ندهیم، چرا که شیطان در تفکرات ما سهم به سزایی دارد. تمام افکاری که از جنس ترس، غم، ناامیدی، اضطراب، سوءظن، تنبلی و... هستند از جانب شیطان بوده و برای بازماندن ما از ادامه حرکت تا آغوش خداوند طراحی شده اند. اما تفکراتی با زمینه های مثبت از قبیل شجاعت، نشاط، روشن بینی، پویایی، آرامش، مهرورزی و ... القائاتی از سوی ملائکند که برای حرکت ما لازم و ضروری به شمار میروند.
1- ناامیدی؛ یادمان باشد که ناامیدی از رحمت خداوند، گناه بسیار بزرگی بوده و در حد شرک ورزیدن به اوست. اگر پایه های اعتقادی انسان درست چیده نشود میتواند خداوند را کوچکتر از گناهانش دیده و آشتی با او را امری محال بشمارد. اگر به گناهی آلوده شدیم، هرگز حق نداریم درهای توبه را بسته ببینیم. زیباتر آنجاست که بدانیم با یک توبه حقیقی حتی تمام گناهان گذشته ما نیز به اعمال صالح بدل میشود.
2- ترس؛ بزرگنمایی مشکلات، برای تولید ترس در وجود انسان یکی دیگر از تفکرات القایی شیطان است. برای مبارزه با ترس، کافی است به این یقین برسیم که امور همه عالم به دست خداوند بوده و اوست که مسبب الاسباب است، پس پیوند با او هرگز مشکلی را لاینحل نخواهد گذاشت. اگر از چیزی می ترسید، با کمک گرفتن از خداوند در آن قدم بردارید تا به یقین برسید که این ترس فقط ساخته ذهنتان بوده است.از شکست نهراسید، چرا که همین شکستها تولیدکننده بسیاری از شجاعتها در زندگی انسانند. زمین خوردن ها ، تجربه و قدرت به همراه خواهند داشت. البته نکته مهم اینجاست که اعتماد به نفس به تنهایی شرک آور است. با تمام توانایی ها و استعدادهایمان باید بدانیم که باز هم، همه قدرتها از آن خدا بوده و جز او هرگز نباید به کسی امید داشت.
3- تنبلی؛ یکی از خطرناکترین القائات شیطان است. او با توجیه های گوناگون از قبیل نداشتن استعداد، وقت، امکانات و... تحرک را از انسان گرفته و مانع پویایی و رشدش می گردد.انسان مومن در امورات دنیایی و آخرتی اش بسیار فعال والبته ثابت الاحوال است. تنبلی، آخرت را تباه می کند. برخی افراد توانایی،امکانات و یا فرصت کافی دارند اما یک کار علمی و... را سالها عقب می اندازند. از همین روست که ورزش در اسلام، بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. امام حسین علیه السلام فرمودند: در تمام طول عمر برای سلامتتان اقدام کنید. امام خمینی نیز فرمودند: ورزشکارها معارف الهی را بهتر از دیگران می فهمند، چون با ورزش طبیعت خود را مهار کرده و بر تنبلی غلبه نموده اند.
4- غم؛ قوی ترین ضربه فلج کننده از سوی شیطان ایجاد غم و غصه است. شیطان با نجوا کردن و غمگین نمودن انسان، او را از امید و تکاپو بازداشته و با استمرار حملاتش چنان نفس را فلج می کند که حتی از انجام وظایف دنیاییش باز می ماند. اگر نشاط انسان از بین رود یگر نمی تواند همسر و مادر، همکار، دوست و ... خوبی بوده و به وظایفش درست عمل کند. هیچ چیزی ارزش آن را ندارد که ما را غمگین نموده و وارد ذهن و خیال انسان شود. شاید هر انسانی به علت عملکرد اشتباه و یا ظلمهایی که به او شده تجربه شکستهایی را در دفتر ذهنش ثبت کرده باشد، اما این مسئله هرگز نباید قدرت برنامه ریزی و تصمیم گیری برای اینده را از او بگیرد.
هر روز، آغاز دیگری برای تولدی دوباره و در آغوش کشیدن خداوند است، فرصتها را تباه نکنیم.
شیطان و ترغیب به بحث و مجادله
نصف شخصیت عاقل، تحمل و نیم دیگر آن بی خیالی است. تحمل در برخورد با کسانی که حقی بر گردن ما دارند، مثل پدر و مادر، استاد و ... نهایت زیرکی است. می توان اینطور گفت که باید در مقابل خیلی از برخوردها، خودتان را به نادانی بزنید. در غیر اینصورت، شیطان به انواع روشها، پادرمیانی می کند تا میانه شما را برهم زند. در بسیاری از مواقع استفاده از کلام، نه تنها به حل شدن قضیه کمکی نمیکند بلکه هر دو طرف را در جهنمی غیر قابل باور غوطه ور می نماید. برخی فکر می کنند می توانند با ایجاد تشنج به حقشان برسند. در صورتیکه نه تنها این حق وصول نخواهد شد بلکه همین تشنج سرچشمه بسیاری از آسیبهای دیگر خواهد شد. باید بدانیم که تحمل یعنی جوش نیاوردن، بیرون نریختن، نه در کلام و نه در چهره. گاهی انسانها خویشتن داری میکنند اما نه به خاطر جلب رضایت خدا، بلکه با این توهم که در نظر دیگران به بهترین نحو جلوه کنند. این هرگز شجاعت و حفظ نفس نیست. پیروزی واقعی در خودسازی است. خشم را باید در مقابل نفس بروز داد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: برای کسی که مجادله را ترک کند، سه خانه در بالاترین درجات بهشت تضمین می کنم، حتی اگر حق با او باشد.
و در جای دیگر فرمودند: بحث و مجادله از گناهان کبیره است و این افراد به شفاعت من نمی رسند. کسی که دائماً روحیه جدال دارد، نفس پر فشاری داشته و بنابراین فشار قبر زیادی خواهد داشت.
وکلام نهایی اینکه ؛
یاد پروردگار؛ درمان همه دردها
هیچ لحظه آرامی مانند دقایقی نیست که دعا کرده و به خداوند توکل می کنیم. درست در همین لحظات آسمانی است که شیطان به نعره درآمده و رهایمان خواهد کرد. و ما می مانیم و پروردگاری که اصل همه مهربانیها و آرامشهاست. اگر باور کنیم که پشتیبان های بزرگی مانند دعا، توکل، صدقه، استعانت از معصومین و ... داریم، هرگز از چیزی نهراسیده و با بی برنامه گی ها و تنبلی های بی مورد عوامل شکست و دلشوره های واهی را در زندگی برای خودمان و دیگران فراهم نمی کنیم.
حقیقت این است؛ ما هستیم که زمینه تمام اضطراب ها را با امروز و فردا کردنها و تنبلی های بی جا برای خودمان فراهم می کنیم. پس هوشیار باشیم که اتکا و اتصال به ذات خداوند چتر نجاتی برای همه ما از آغوش تمام ناآرامی هاست.
راستی پروردگار!
آموختیم که بی تو زیستن یعنی هم آغوشی با شیطانی که جز سقوط را برایمان نمی پسندد. و نیز به این یقین رسیده ایم که ساحل نجاتی جز تو نیست که در سایه اش پناه گیریم...
پروردگار! ما از خودمان به آغوش تو فرار کرده ایم، پناهمان میدهی؟....
نویسنده : ترنم در تاریخ چهارشنبه 90/10/14